احســاس میکنـــم بــازی را باختــم
ولــی هیچکــس حواســش نیســت
کــه مــن یــار بــودم نــه حــریف

یکبار بهت گفتم که اگه از دنیای من بری بیرون دیگه هرگز به زندگیم راهت نمیدم
رفتی و باورت نشد که دور دنیای من سربازان اراده در کمین هستند تا خاطره هایت را از یاد ببرم
حال برگشته ایی و حضورم را گدایی میکنی
در دنیای من گدایان را به دار میکشند
اما من به تو فرصت میدهم که التماس نکنی و بروی
پس دور باش دور باش که اینجا تو را نیاز ندارد

♥گاهی مشکل از خود ماست... واسه کسی که یه قدم واسمون برمیداره دو کیلومتر پیاده میریم...♥

عمری باغم عشقت نشستم به تو پیوستم وازخود گسستم ولیکن سرنوشتم این سه حرف بود تورادیدم,پرستیدم,شکستم..

کنــارت هستند ؛ تا کـــی !؟
تا وقتـــی که به تو احتــیاج دارند …
از پیشــت میروند یک روز ؛ کدام روز ؟!
وقتی کســی جایت آمد …
دوستت دارند ؛ تا چه موقع !؟
تا موقعی که کسی دیگر را برای دوســت داشـتن پیــدا کنـند ….
میگویــند : عاشــقت هســتند برای همیشه نه ……
فقط تا وقتی که نوبت بــــــازی با تو تمام بشود !
و این است بازی باهــم بودن

|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0